گلبرگ یازدهم
گلبرگ یازدهم عزیزم ماشالله شمادیگه مردی شدی واسه خودت وکم کم داریم به یکسالگی شمانزدیک میشیم وای خدایا اصلا باورم نمیشه انگار همین دیروز بود رفتم برای زایمان.
تو یازده ماهگی شما داشتی دندون در میاوردی وقرار بود دوتا مروارید سفید دیگه به دندونات اضافه بشه این دوتا مروارید دوتا دندون های جلوی بالایی بودن آآآآآخ بمیرم خیلی
زیاددرد وتب داشتی تازه سرماهم خورده بودی وخاله مریم هم چندباری زنگ زده بودکه چرانمیایی قم وقرار بود همراه مامان بزرگ وبابابزرگت بریم خونه خاله مریم تو قم.
خداروشکر بعداز چند روز که بهتر شدی همراه مامانبزرگ وبابابزرگ وخاله فاطمه وخاله عاطفه رفتیم قم خونه خاله مریم شما اولین زیارتی بود که میرفتی قربون پسر خوش اخلاقم
برم تو قم ماهرجامیرفتیم سریع باهمه دوست میشدی وبراشون میخندیدی. علاوه بر زیارت حرم حضرت معصومه به مسجدجمکران وکوه سنگی هم رفتیم.
بعداز چندروزیکه تو قم بودیم یه سری هم رفتیم تهران خونه مامان زندایی شما خداروشکر اونجاهم اصلا اذیتم نکردی وپسر خوبی بودی.وبعدش برگشتیم ولایت.
سال نو مبارک.
ماه یازدهم از زندگی شماکه تموم شد دیگه کم کم ننه سرمایی داشت وسایلشو جمع میکردوجاشو به عمو نوروز میداد و واردبهار میشدیم اولین بهار وبهتربگم اولین نوروز شما
نوروز1393.لحظه سال تحویل شب عید بودساعت20و27دقیقه ماتواون لحظه داشتیم شام میخوردیم وسرسفره شام بودیم بجای سفره هفت سین.
تولحظه سال تحویل من وبابایی برای همه دعاکردیم وازخداخواستیم همون جورکه خدابا دادن توی کوچولو به ما زندگیمونوشیرین کرد خداهم بادادن بچه به کسایی که آرزوی
بچه دارشدن رو دارن زندگیشونو شیرین کنه.الهی آمین.خدایا شکرت.
صبح که شد دیگه بهارشده بود روز قشنگی بود شماباکلی ذوق از خواب بیدارشدی وهمگی آماده شدیم پیش به سوی عید دیدنی.
برای عید دیدنی خونه دوتا بابابزرگها ودیگر بزرگترها رفتیم شماخیلی ذوق کردی بودی وکلی هم عیدی بهت دادن دست همشون دردنکنه.
عـــــــیـــــــــــد تـــــــــــــــ مــــــــبـــــــــارکـــــــــــ عــــــــزیــــــــــــــــزم
عکسای یازده ماهگی گلم
ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
