به خاطر تو دردکشیدن عشقه
پسر مامانی بعداز تعطیلات نوروز بودکه باز رفتم پیش دکتر برای اطلاع از احوالات شما دکتروقتی سونو کرد گفت خداروشکر اب دورش خوب شده فقط چون یه مدتی کم اب بوده
ضربان قلبش ضعیف میزنه وااااااای منو بگو باز استرس ونگرانی گفتم چیکار باید بکنم دکتر گفت حداقا هفته ای دو سه بار باید ضربان قلبشو چک کنی که خدای نکرده مشکلی
براش پیش نیاد.
منم باز با نگرانی ودلهره برگشتم خونه روزوشب همش استرس داشتم که نکنه دیگه تکون نخوری وقلب کوچولوت نزنه ازبس استرس داشتم همش حواسم به
لگدزدنت وتکونات بود ویه روز درمیون هم با بابایی میرفتیم واسه چک کردن ضربان قلب خدایا چقدر دلم میخواست این یکماه هم به خوبی وخوشی میگذشت دیگه شکمم خیلی
بزرگ شده بود شبااصلا نمیتونستم راحت بخوابم پاهام ورم کرده بود نفس تنگی داشتم وقتی غذامیخوردم بدجوری معده ام ورم میکرد خلاصه اوضاعی بود عزیزم ولی من اصلا از
این وضع خسته نشدم چون به یه چیز بهتر فکر میکردم واون تو بودی پسر نازم وقتی به اومدنت فکر میکردم همه دردهاروفراموش میکردم