انتظار
کوچولوی مامانی دکترموقع زایمان رو 7 اردیبهشت زده بود من 30 فروردین بود که باکلی دلهره واسترس رفتم پیش دکتر چون همه ترسم میدادن که برو
بستری شو نکنه مشکلی واسه نی نی پیش بیاد دکتر معاینه کرد و گفت الان موقعش نیست انشالله2 روز دیگه بیا واسه بستری تو بیمارستان من باز
2روز دیگه اش رفتم بازمعاینه کرد وگفت برو راه برو شربت خاکشیر بخور و5 روز دیگه بیا حتما بستری میشی. واااای منو بگو که نه میدونستم باید خوشحال باشم یاناراحت خلاصه
برگشتیم خونه وهرروز واسه چک کردن ضربان قلبت میرفتم مرکز بهداشت قربون قلب کوچولوت برم هروقت صداشو میشنیدم کلی ذوق میکردم ومیگفتم کاش زود7 اردیبهشت
میشد وزود بغلت کنم.قربونت برم فسقلی کوچول موچولو
من وبابایی همیشه درمورد اسمت مشورت میکردیم بابایی اسم هادی خیلی دوست داشت منم اسم محمد رو برات گذاشته بودم.درنهایت تصمیم گرفتیم بگذاریم محمدهادی
که نه من ناراحت بشم نه بابایی.قربونت برم پسرکم.