گلبرگ سیزدهم
قربون پسر خوشگل وزبروزرنگم برم که ماشالله ماشالله هر روز داره بزرگ وبزرگترمیشه دیگه آقایی شدی واسه خودت عزیزم.
توی ماه سیزدهم از زندگیت بود که سه تا دیگه از مرواریدای سفیدت داشت بیرون میومد هرسه تاهم باهم آآآآآآآخ الهی بمیرم همین جوریش هم حس وجون نداشتی چه برسه
بخوای برای دراومدن سه تا دندون باهم دردبکشی خلاصه ده روزی شد تا دندونات سر زدو دردو ورمش کم شد قربونت برم وقتی میخندیدی این مرواریدای سفید عجب برقی میزد
ومن وبابایی بادیدنشون کلی ذوق میکردیم.مبارکت باشه عـــــــــــزیــــــــــــزم.
وقتی شماهنوز تودل مامانی بودی وبا مامانبزرگ برات سیسمونی میگرفتیم یه روز برات یه دوچرخه پلاستیکی خریدیم وقتی خریدیم باخودم گفتم وای کی میشه پسرکوچول
موچولوی مامانی روی دوچرخه بشینه وبازی کنه قربون پسرم برم خدایاشکرت که اون موقع هم رسید شما تو13ماهگی دیگه کامل میتونستی رو دوچرخه بشینی وبازی کنی
کلی هم ذوق میکردی.ماشاالله خداحفظت کنه عزیزم.
عکسهای سیزده ماهگی
ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
عاشق این عکسم هــــــــــــــــــزاااااااااااار ماشاالله اینقدر ناز خوابیدی
قربونت برم که اینقدر بع بعی دوست داری این عکسو وقتی گرفتیم که یه ساعت قبلش باهزار اخم وتخم وناراحتی
موهاتو تا ته باکمک بابابزرگ زدیم بعدشم بردمت حموم وچون ترسیدم سرما بخوری وخونه مامانبزرگ هم کلاه
نداشتی روسری سرت کردم ودخمل شدی بعدشم رفتیم خونه خاله فاطمه وبا مامانبزرگ با بزغاله عکس
انداختین.قربونت برم که اصلا نترسیدی ونازش میکردی گلم.
عکس لختت