گلبرگ بیستم
خدایاهززززززززززار مرتبه شکرت که پسرم داره بزرگ میشه والانم ماشالله ماشالله 20ماهشه.
پسرخشکل مامان تواین ماه اتفاق خاصی واسه شما نیافتاد ولی یه اتفاق قشنگ وبزرگ واسه بابایی یا شایدم برای هرسه تامون افتاد واونم اینکه بزرگترین وقشنگترین آرزو
وحاجتی که بابایی داشت براورده شدو به زیارت کربلا ونجف اشرف رفت باورکن بابایی عاشق زیارت امام حسین بود ومحرم شب وروز براش گریه میکرد.خدایاشکرت
سفربابایی دوهفته طول کشید وماهم رفته بودیم خونه بابابزرگ امیر وشماهمش بهونه بابایی میگرفتی ومنم کلی دلم برای بابایی تنگ شده بود. تاچندروز مونده بود که برگردن
اومدیم خونه وهمه چیزرو برای اومدن بابایی آماده کردیم.خداروشکربعداز دوهفته صحیح وسالم برگشتن خونه.خداونداین زیارت رو قسمت همه بکنه الهی آمین.
راستی یه سری کلمات که تازه یادگرفتی:
ممد آدی(محمدهادی) عمه ایی(عمه) آلو(خاله) معین(پایین) دلا(زهرا) اشنگ(قشنگ)
آموش(خاموش) تاکیه(تاریکی) گیگی(کلید)
عکس ماه بیستم
ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
چون پتوت رو خییییییلی دوس داری هرجامیشینی وهرجامیری همیشه همراهته ومیندازی روی خودت.قرررررربونت بره مامانی فدات
این عینک رو تازه خریده بودیم وچندروز اول همش به چشمات بود.خوشگل مامان
اینم عکس زمستونی توی حیاط خونمون تویه روز آفتابی