آقامحمدهادیآقامحمدهادی، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره
کلبه عشقمونکلبه عشقمون، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

عزیزترین هدیه خداوند

تولد تولد تولدت مبارک.

1394/2/6 15:54
311 بازدید
اشتراک گذاری

          تــولـــد دوســالــکـی گــل پــســر

                            خــدایــاشکـــرت
روز میلاد تو,معراج دستهای من است؛

وقتی که عاشقانه تولدت را شکر میگویم...

تو دو ساله شدی نفسم؟!

چه ارام...

چه خوش...

چه باعظمت...

خدایا چقدر دوستم داری...ممنون...

یکدونه ی من

دلم برای تمام روزیهایی که با هم بودیم تنگ شد...به

همین زودی!

و آرامشم برای روزهای خوب پیش رو...


صدای نفسهایت رو میشنوم...بویت مستم کرده...هر

چندثانیه یکبار نگاهت میکنم...

همین الان صدای اذان امد...

برایت دعا کردم...در روز میلادت...

چه حس و حالی دارم...باز هم چشمهایم خیس شد...

هیچ حرفی برای گفتن نیست و هزاران حرف ناگفته...

فقط بدان تمام هستی ام به نفسهایت بند است...

تو ارام جان مایی....

شکر برای بارداریم...

شکر برای بدنیا اوردنت...

شکر برای سلامتی ات...

شکر برای احساس بکر مادری ام...

شکر برای بالندگی ات ماه زندگی ام...

شکر برای دو سالگی ات...برای بودنت...برای خنده هایت...برای...برای وجود پر برکتت

خدایم...با تو میگویم...

نگهدارش باش..

امروز برای همه ی انهایی که آرزویشان داشتن این روزهای مادرانه است...دعا میکنم...

اینم تبریک نی نی وبلاگی گلم

امسال هم مثل سال قبل من وبابایی تصمیم گرفتیم یه جشن ساده برات برگزار کنیم انشالله8 اردیبهشت یعنی سه شنبه شب جشنتو

برگزارمیکنیم ولی امسال تعدادمهمونابیشترن حدود30نفر مامانبزرگها وبابابزرگها خاله ها وعموهاوعمه ها.محبت

عکسای دوسالگی تموم زندگیم

                                       ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.

این ازکیک تولدت که ما شکل خرگوشی سفارش داده بودیم به اشتباه قلب درست کرده بود.گریه

اشکال نداره فدای سرت انشاالله سال دیگه.محبت

درحال فوت کردن شمع ها که همه نصفه افتادن شماکه اصلا نگذاشتی یه عکس درست وحسابی ازت بگیرم.

درحال بازکردن کادوی خاله زهرا که یه تراکتور بزرگ بود دستشون دردنکنه.

تو که اصلا نگذاشتی یه عکس درست ازت بگیرم اصلا آروم وقرار نداشتی نمیدونم بخاطر شلوغی بود یا ذوقت ولی آخرشب که مهمونا رفتن با بابایی کلی شمع روشن کردی وفوت کردی منم از فرصت استفاده کردم وباقیمونده کیکو آوردم که فقط روکیک  اسم هادی مونده بودوشمع گذاشتم روشو ازت عکس گرفتم (محض یادگاری)

خلاصه اون شب کلی بهمون خوش گذشت ولی شما برای عکس گرفتن اصلا همکاری نکردی وهمه برای آوردن کادو زحمت کشیدن خاله زهراکه برات یه تراکتور بزرگ آورده بود

دستشون دردنکنه مامانبزرگ اشرف هم یه سکه پارسیان آورده بودن وبقیه هم هدایای نقدی دست همه بی بلا ایشالا برن کربلا.

              قربونت برم انشالله جشن تولد صدسالگیت گلممحبتبوس


 

پسندها (1)

نظرات (0)