یه خبر خووووووب
یه چندوقتی بود خیلی احساس تنهایی میکردم چون توکهمشغول مهدونقاشی و....بودی وقتی هم که بابا بود همراه بابا میرفتی بیرون منم احساس میکردم خیلی تنهام والبته توهم انگاریه همبازی میخواستی تااز تنهایی دربیای. تصمیم گرفتیم بریم توفکر نی نی که خداروشکر ماه پیش فهمیدم که باردار هستم وقتی به بابات گفتم باورش نشد چون خیلی خوشحال شد ورفتیم آزمایش تامطمین شدیم البته اولش به تونگفتیم چون میدونستم مرتب میپرسی کی میاد وبی قراری میکنی گفتیم یکم بگذره بعد بگیم بهتره. بعداز یکی دوماه که بهت گفتیم اولین حرفی که زدی گفتی باید دختر باشه ها منم گفتم دست خداست سالم که باشه بهترین هدیه ست حالا دختر یا پسر. سه ماه اول یکمویار داشتم سردیم میکرد وهمیشه فشارم میافتا...
نویسنده :
مامان آقامحمدهادی
23:47