آقامحمدهادیآقامحمدهادی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
کلبه عشقمونکلبه عشقمون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

عزیزترین هدیه خداوند

گلبرگ بیست ویکم

خداروشکر پسرکوچولوی مامانی 21 ماهه شد. پسرخوشگل مامانی خداروشکر روز به روز داری بزرگتر وشیرین تر میشی باواردشدن شما به21ماهگی 3.4تا از دندونای جلوت پایین وبالا داشت درمیومد بدجوری سرماهم خورده بودی تاده روزی همین جور تب داشتی واصلا غذا نمیخوردی وبی قراری میکردی ولی وقتی بردیمت دکترو داروهاتو به موقع خوردی خداروشکر خیلی بهتر شدی ودندونای موشی موشی هم بالاخره سر زدو شمااز دردش راحت شدی. تومریضی شمابودکه یه روز صبح زود بارون گرفت بعدشم بلافاصله برف گرفت من وبابایی اصلا باورمون نمیشدکه داره برف میاد چون تو شهرستان ما خیلی خیلی کم برف وبارون میاد.من وتوو بابایی زود لباسامونو شال وکلاه تنمون کردیم رفتیم تو حیاط تو ماشین نشستیم...
10 بهمن 1393

گلبرگ بیستم

خدایاهززززززززززار مرتبه شکرت که پسرم داره بزرگ میشه والانم ماشالله ماشالله 20ماهشه. پسرخشکل مامان تواین ماه اتفاق خاصی واسه شما نیافتاد ولی یه اتفاق قشنگ وبزرگ واسه بابایی یا شایدم برای هرسه تامون افتاد واونم اینکه بزرگترین وقشنگترین آرزو وحاجتی که بابایی داشت براورده شدو به زیارت کربلا ونجف اشرف رفت باورکن بابایی عاشق زیارت امام حسین بود ومحرم شب وروز براش گریه میکرد.خدایاشکرت سفربابایی دوهفته طول کشید وماهم رفته بودیم خونه بابابزرگ امیر وشماهمش بهونه بابایی میگرفتی ومنم کلی دلم برای بابایی تنگ شده بود. تاچندروز مونده بود که برگردن اومدیم خونه وهمه چیزرو برای اومدن بابایی آماده کردیم.خداروشکربعداز دوهفته صحیح وسالم برگشتن خونه....
8 دی 1393

گلبرگ نوزدهم

ماه هجدهم شماهم تموم شدو بایدبریم مرکزبهداشت برای وزن و واکسن.چون سرماخورده بودی وتب داشتی نبردیمت برای واکسن تا حالت بهتر بشه گل پسر.وااااااای خداکنه واکسنت تب ودردنداشته باشه همین جوریشم بخاطر دندونات حس وجون نداری چه برسه به اینکه بخوای بخاطرواکسن هم چندروزی تب ودرد داشته باشی.فــــــــــــــــــداتـــــــــــــــ                                                             ...
14 آبان 1393

گلبرگ هجدهم

ماشاالله هزااااااااااااااار ماشاالله پسرم یکسال ونیمه شد. یه چیزی که خیلی این روزابهش گیرمیدی مسواک زدن هس وقتی من دارم مسواک میزنم شمانگاه میکنی وذوق میکنی ومیخندی منم برات یه مسواک عروسکی گرفتم که همیشه دستتت هست وداری مسواک میکنی ولی فک کنم بیشتربخاطراینکه دندونات سرزده ومیخوادبیرون بیاد چون میخاره مسواک ومیکشی روش قربون پسر مرتب وتروتمیزم برم خوشگل. کلماتی که تازه یادگرفتی شیرین زبون مامانی: میو(گربه)        هاپو(سگ)       ما(گاو)        بع بعی(گوسفند)        نون(نان)   &nbs...
29 مهر 1393

عـــــــــــــکـــــــــــســــــــــای آتـــــــــلــــــــیــــــــــه ای

عکسای آتلیه ای وفتوشاپی از نوزادی تا یکسال ونیمگی شما عــــــــــــزیـــــــــــــــزم.                          ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.                                                    &nb...
29 مهر 1393

گلبرگ هفدهم

سلام.قندعسل مامانی قربون زبون شیرینت برم شما وارده هفده ماهگی شدیدوکلمات بیشتری رو یادگرفتی که بگی.چندنمونه: بابایی/بیا / بده /دواره /باز/داخ/بسه/بخی/// قربون پسرباهوش وزبروزرنگم برم.تازگیهایادگرفتی به محض اینکه یه کلمه ای رو من یا بابایی میگیم شما مثل طوطی تکرارش میکنی خرگوش کوچولوی مامان.                                     یه روزصبح که داشتی بازی میکردی ومیخندیدی یکدفعه متوجه یه نقطه سفید روی لثه هات شدم وقتی بادقت نگاه کردم دیدم وااااااای قربونت برم دندون آسیاب طرف راست پایین د...
25 شهريور 1393

گلبرگ شانزدهم

ماشاالله ماشاالله 15 ماهگی تموم شدو وارد16 ماهگی شدی عزیزم همون روز شما وزن داشتی رفتیم مرکز بهداشت وزن شدی خداروشکر وزنت خوب بود ولی فرداصبحش که از خواب بیدارشدی خیلی زیاد داغ بودی گفتم نکنه سرماخورده باشی ولی هیچ علائم سرماخوردگی نداشتی وقتی گریه کردی ودهنتو باز کردی دیدم واای لثه جلوت بدجوری ورم کرده وکبود شده تاعصرهمین جور بهت استامینوفن دادم ولی اصلا تبت پایین نیمومد عصر با بابایی بردیمت دکتر دکترهم بهت بروفن وشیاف داد اومدیم خونه بروفن بهت دادم شیاف هم گذاشتم ولی بازم بهترنشدی گلاب به روت اسهال واستفراغ شدید داشتی  واصلا هیچ غذایی نمیخوردی ومدام گریه میکردی دوباره فرداش بردیمت پیش یه دکتر دیگه دکتر وقتی معاینه ات کرد گ...
18 شهريور 1393